۱-۱-۲-۱٫ قانون و فواید و طبقه بندی آن

 

۱-۱-۲-۱-۱٫ معانی لغوی قانون

 

قانون، کلمه‌ای یونانی است. که وارد زبان عربی و سپس وارد زبان فارسی شده است، در لغت فارسی و عربی به معنای قاعده کلی است که بر همه جزئیاتش منطبق گردد و احکام جزئیات از آن شناخته‌ شود.[۹]

 

جان آستین (gohn Astin) در تعریف قانون می­گوید: « قانون فرمانی است که برای هدایت و ارشاد یک موجود ذی­شعور، توسط موجود ذی­شعور دیگر که بر او برتری دارد، مقرر گردیده است ». قانون قواعد و مقرراتی است که با تشریفات مقرر از طریق هر دو مجلس ولسی جرگه و مشرانو جرگه تصویب شود و به توشیح ریاست جمهوری برسد. اما در ذیل به مهم ترین معنای ریشه ای قانون پرداخته می­ شود:

 

۱٫ ریشه تاریخی قانون: در بحث از تاریخ واژه «قانون» باید توجه کرد که اصل آن، برگرفته از واژه یونانی (Kanun) است، اما پس از ارتباط زبان یونانی با زبان عربی، این کلمه وارد زبان عرب شد و به صورت استعاره به کار رفت. گفته می شود که این کلمه در اصل به معنای «المسطره»؛ یعنی چوب راست به کار رفته است.[۱۰]

 

۲٫ ریشه لغوی قانون: قانون در لغت، به معنای «قاعده» و قاعده نیز به معنای نظام ‌و استقرار بر یک سبک و اسلوب اساسی و فراگیر است؛ پس قاعده یا قانون، هر نوع رابطه ای است که محصول دو پدیده باشد؛ به گونه ای که هرگاه یکی از آن دو پدیده رخ دهد، پدیده دیگر نیز به تبع آن، پدید آید. مطابق همین معنا است که می‌گویند: «قانون جاذبه زمین» زیرا این قانون، بر پدیده سقوط هر جسم (که به دنبال رها شدن آن در فضا اتفاق می افتد) دلالت دارد؛ یا «قانون جوش آمدن آب» در صد درجه حرارت یا «قانون کروی بودن زمین و پی هم آمدن شب و روز و فصول چهارگانه» و«قانون بقای انرژی» و یا «قانون عرضه و تقاضا» و کاربردهای شبیه این موارد. در بررسی علم حقوق، این مفاهیم از قانون، منظور نیست.

 

۳٫ ریشه اصطلاحی قانون: واژه قانون در معنای اصطلاحی، مفاهیم زیر را افاده می‌کند:

 

اول: مجموعه ­ای از قواعد کلی، رها از قید و الزام آور که رفتار اجتماعی انسان را تنظیم می‌کند؛ به گونه ­ای که مخالفت با آن، کیفر، و عمل به آن، تشویق و پاداش را از سوی قدرت حاکم که عهده دار اجرای آن است، به همراه دارد. واژه (law) در زبان انگلیسی و (Droit) در زبان فرانسوی، معادل این معنا را می‌سازد و هرگاه گفته شود (Rule of law) منظور از آن، «قاعده قانونی» است و معادل آن در زبان فارسی، واژه «حقوق» است؛ به مفهوم اسم جمعی، نه به مفهوم جمع در مقابل مفرد. واژه «شرع» یا «شریعت» نیز به همین معنا است و «شرایع اسلام» یعنی قوانین اسلام، که جمع قانون در اینجا به همین معنا به کار رفته است.

 

دوم: گاه از دایره قانون، مجموعه ای از قواعد حقوقی که مربوط به کشور خاص و ‌در دوره زمانی معین اجرا می‌گردد، اراده می شود و به دو جهت و اعتبار، به آن «قانون وضعی» می‌گویند: أولا، به اعتبار وضع و اجرای آن با اراده قدرت حاکم، و ثانیاً، به اعتبار تفاوت آن بااحکام و مقررات دیگری که مرجع اجرایی معینی ندارد؛ مانند: اصول اخلاق، شرف،کرامت و شئونی که ‌به این ها برمی گردد.[۱۱]

 

هرگاه قانون جاری در کشورها مورد بررسی قرار گیرد، به همین مفهوم استعمال می شود؛ مثلا گفته می شود: «قانون مالزی» یا «قانون نیجریه» یا «قانون ایران»، و غالبا استعمال کلمه قانون ‌به این مفهوم، با پسوند کلمه «وضعی» همراه است؛ مثل «قانون وضعی مالزی» و… .

 

معادل این مفهوم از قانون، در زبان انگلیسی، واژه (Positive Law) و در زبان فرانسوی، واژه (Droit Positif) است و طبق این معنا به نفس قاعده حقوقی لازم الاجرا از سوی یک دولت نیز «قانون» می‌گویند و بعید به نظر نمی رسد که دو اصطلاح «مسئله شرعی» و «حکم شرعی»؛ یعنی آنچه مجتهد مطابق استنباط خود به آن دست می‌یابد، ماهیتا مرادف با همین معنا از قانون باشد. در فارسی، واژه «حقوق» ‌به این معنا نیز به کار می رود؛ مانند «حقوق ایران».

 

سوم: قانون به مفهوم و معنای مجموعه احکام و قواعدی که قوه مقننه تشریع و ‌صادر می کند. طبق این معنا قانون، امری است که برای همیشه تدوین یافته باشد و به معنای تشریع است. در زبان انگلیسی، واژه (Legislation) و در زبان فرانسوی، واژه(Legislation) برای افاده معادل این مفهوم به کار می رود.

 

بعید نیست که قانون ‌به این مفهوم، مرادف اصطلاح «فقه» در اسلام باشد. اما در زبان فارسی، بیشتر از واژه «قانون» همین معنا اراده می شود. واژه «تشریع» یا «تقنین» درزبان عربی نیز به همین معنا به کار می رود؛ در جایی که بیشتر ضوابط مربوط به یک یاچند رشته از حقوق، به صورت علمی و منطقی، گرد آوری و جمع بندی گردد؛ مثلا از تشریعی که در آن، قواعد مربوط به یکی از رشته‌های حقوق، جمع و تدوین می‌گردد، به «تقنین» تعبیر می‌کنند؛ مانند «تقنین مدنی» یا «تقنین تجاری» یا «تقنین جنایی».

 

چهارم: قانون به مفهوم علم حقوق؛ که در بردارنده رشته‌های مختلف آن است و آنچه در دانشکده های حقوق، با این نام تدریس می شود و در زبان عربی به آن، «علم حقوق» نیز می‌گویند، اما استعمال قانون شایع تر است و در زبان انگلیسی وفرانسوی، از این معنا به دو واژه («juris prudence» و «Science du Droit») تعبیر ‌می‌کنند؛ چنان که این اصطلاحات بیگانه، بر علمی که از نظریات و قواعد کلی، حقوق یا اصول حقوق بحث می‌کند نیز اطلاق می شود. درفرهنگ اسلامی، معادل این اصطلاح، «علم فقه» است.[۱۲]

 

۱-۱-۲-۱-۲٫ مهمترین فواید قانون پیشگیری از قاچاق کالا

 

۱- استقرار اراده اکثریت در جامعه و جلوگیری از حاکمیت اراده های فردی: قانون حاصل توافق جمعی یا لااقل توافق اکثریت شهروندان کشور است، در فقدان قانون، اراده اشخاصی مثل شاه، رئیس جمهور، حزب و یا … جایگزین آن می­گردد. سه دهه هرج و مرج و بی­قانونی مطلق پیش از تشکیل دولت قانونی، نمونه اعلای آن است. که از جمله آثار آن حاکمیت اراده اشخاص بر جامعه و بی­توجهی به رأی‌ و دیدگاه اکثریت است. کشور افغانستان یک شبه نمی‌تواند جامعه قانونمند و منظم شود، اما باید تلاش نمود تا آثار مخرب روحی – روانی و اجتماعی سابق، زودتر از چهره کشور زدوده شود.

 

۲- استقرار نظم و عدالت به جای بی نظمی و ظلم : جامعه قانونمند، اجتماعی منظم است که هر چیز در جایگاه طبیعی خود قرار دارد. نظم، تساوی شهروندان در مقابل قانون را به همراه دارد، و تساوی جوهر عدالت است. انسان و جامعه به نظم نیاز دارد، تا زندگی و آتیه او قابل پیش‌بینی باشد. باید صاحب حق، بتواند پیش ­بینی کند که اگر به محکمه رفت، داد او ستانده می شود. مردم وقتی بنگرند، قانون، نظم و موجبات عدالت را فراهم آورده است، به قانون احترام می‌گذارند و از آن اطاعت خواهند کرد.

 

۳- کاهش فساد: یکی از خطرات مهم ‌دولت‌های‌ خودکامه است که با تمرکز قدرت همه چیز را در اختیار خود قرار می­ دهند، فساد حاکمیت است، قدرت فساد آور است و قدرت مطلق و حاکمیت بدون ابزار محدود کننده، عین فساد است. اشخاص منافع خود را بر صلاح جامعه، مقدم می دانند. قانون خوب، قدرت حاکمان را محدود می‌کند. و از فساد آن جلوگیری می­نمایند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...