الف : افزایش سلامت روانی و جسمانی۱- تقویت اعتماد به نفس و احترام به خود۲-مقابله با فشارهای محیطی و روانی۳- کمک به تقویت ارتباط بین فردی۴- افزسطح رفتارهای سالم و مفید اجتماعی

ب: پیشگیری از مشکلات روانی _ رفتاری و اجتماعی

۱- کاهش مصرف سیگار و مواد مخدر۲-کاهش اضطراب و افسردگی۳- کاهش آزار جسمانی زنان درمحیط خانه۴- کاهش تمایلات و افکار خودکشی گرایانه۵- کاهش از هم گیسختگی های خانواده.

آموزش مهارت‌های زندگی، آموزش مبتنی بر مهارت‌های مربوط به رشد توانایی هایی است که نسل جوان را برای بر خورد مؤثر با نیازها و چالش های زندگی روزمره بویژه در زمینه بهداشت جسمانی ، عاطفی واجتماعی توانمند می‌سازد.مهارت های زندگی موجب می‌شوند که فرد دست به انتخاب هایی بزند که مسئولیت شخصی آن انتخاب ها بر عهدهُ خود او قرار دارد. وقتی که مسئولیت شخصی انتخاب ها و تصمیم ها بر عهده خود فرد باشد، آن ها دست به انتخاب ها و اتخاذ تصمیم هایی می‌زنند که شادی و رضایتشان را به حداکثر برساند و تصمیمی می گیرند که کامل ترین تصمیم بوده و فاقد عیب و نقص است. مسئولیت شخصی، مفهوم مثبتی است که افراد را وادار می‌کند که در خصوص تصمیم هایی که می­ گیرند دقیق تر و بهتر فکر کنند. مهارت های زندگی مهارت های اساسی هستند که به وسیله آن ها افراد به جای اینکه از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند، مسئولیت امور زندگی خود را به عهده می گیرند. علاوه براین مهارت های زندگی مهارت های خودیاری هستند. آن ها این صلاحیت را در فرد ایجاد می‌کنند که به خود کمک کنند. در واقع آن ها باعث افزایش قدرت افراد می‌گردند نه کاهش آن.

انواع مهارت های زندگی

پژوهش‌های متعدد نشان داده‌اند که خود‌ـ‌آگاهی [۳۷]، عزّت‌نفس[۳۸] ، و اعتمادبه‌نفس[۳۹]، شاخص‌های اساسی توانمندی‌ها و ضعف‌های هر انسانی هستند (WHO، ۱۹۹۷). این سه ویژگی فرد را قادر می‌سازند که فرصت‌های زندگی‌اش را مغتنم شمرده، برای مقابله با خطرات احتمالی آماده باشد، به خانواده و جامعه‌اش بیاندیشدونگران مشکلاتی که دراطرافش وجوددارد،باشدوبه چاره‌اندیشی بپردازد.مهارت‌های زندگی به عنوان واسطه‌های ارتقای سه ویژگی فوق‌الذکر در آدم‌ها می‌توانند فرد و جامعه را در راه رسیدن به اهداف فوق کمک نمایند.یونیسف[۴۰] مهارت‌های زندگی را در چندین سطح دسته‌بندی می‌کند:

سطح اول، مهارت‌های پایه‌ای و اساسی روان‌شناختی و اجتماعی هستند. این مهارت‌ها به شدت متأثر از فرهنگ و ارزش‌های اجتماعی می‌باشند، نظیر خودآگاهی و همدلی.

سطح دوم، مهارت‌هایی هستند که تنها در شرایط خاص مورد استفاده قرار می‌گیرند، نظیر مذاکره، رفتار جرئت‌مندانه، و حلّ تعارض.

سطح سوم، مهارت‌های زندگی که کاربردی هستند، نظیر مبارزه با نقش‌های جنسیتی سنتی یا امتناع از سوء مصرف مواد.

سازمان جهانی بهداشت در برنامه مهارت‌های زندگی که در سال ۱۹۹۳ معرفی نمود، ده مهارت را به عنوان مهارت‌های زندگی اصلی معرفی نمود. این ده مهارت از سوی یونیسف و یونسکو نیز به عنوان مهارت‌های زندگی اصلی شناخته شده‌اند.مهارت های زندگی به تقویت زندگی کمک ‌می‌کنند.در آموزش مهارت های زندگی، موضوعات و محورهایی تدریس می‌گردد که در خدمت ارتقاء کیفیت زندگی هستند. از آنجا که مهارت های زندگی به جنبه‌های هیجانی، رشد و تحول شخصیت، تحول مفهوم خود و جنبه‌های ارزشی توجه دارند .یکی ازاجزای مهارت‌های ده گانه مهارت های زندگی مهارت‌های ارتباطی است که شامل: ارتباط کلامی و غیرکلامی مؤثر، ابراز وجود، مذاکره، امتناع، غلبه برخجالت، گوش دادن است.ابراز وجود به عنوان زیر مجموعه مهارت های ارتباطی می‌باشد (فتی و همکاران ،۱۳۸۵).

۲-۲- مبانی نظری ارتباط مؤثر

وود [۴۱](۱۳۷۹) درتعریف ((ارتباط ))می‌گوید :((ارتباطات میان فردی یک تعامل گزینشی نظام مند منحصر به فرد وروبه پیشرفت است که سازنده شناخت طرفین از یکدیگر است وموجب خلق معانی مشترک در بین آن ها می شود)).میر کمالی (۱۳۸۰) در تعریف ارتباط می نویسد ((ارتباط فرایندی است اجتماعی که به وسیله آن ، اطلاعات ،افکار ،عقاید و احساسات یک فرد یا گروه یا زیان یا رفتار مشترک به طرف دیگر انتقال داده می شود تاسبب تفاهم، هماهنگی ‌و ادراک بارفتار واحدبین گیرنده وفرستنده شود)).

در رابطه با تعریف مفهوم ارتباط،بروکس وهیث[۴۲](۱۹۹۳ به نقل ازهارجی ودیکسون[۴۳] ،۲۰۰۴) معتقد ند ارتباط فرآیندی است که توسط آن اطلاعات ،معنا واحساسات از طریق تبادل پیام های کلامی وغیر کلامی وغیر کلامی با دیگرافراد در میان گذاشته می شود. ویگینز [۴۴]و همکاران (۱۹۹۴)ارتباط را فرایندی می دانند که به وسیله آن افراد با یکدیگر تعامل کرده وتعاملاتشان را تفسیر می‌کنند.

((مهارت))نیز از نظر هارجی ودیکسون (۲۰۰۴) توانایی لازم برای انجام رفتاری می‌باشد که باعث رسیدن به اهداف یک تکلیف می گرددودرواقع ، فرد را قادر می‌سازد تا به صورتی شایسته رفتار کند.

دیکسون (۱۹۹۳به نقل ازهارجی و همکاران ،۱۹۹۴)بر آن است که داشتن ارتباط ماهرانه بستگی به استفاده صحیح ‌و تسهیل کننده از شیوه های برقراری ارتباط مناسب ‌و کارآمد با دیگران دارد.

طبق نظریه مزلو اکثر نیازهای آدمی عمدتاً” از طریق روابط انسانی وتعامل با دیگران ،برآورده می‌گردد. اینکه در این روابط تاچه حد از نیازهای ما برآورده گرددبستگی به نوع وکیفیت روابط دارد.نحوه برآوردن نیازها ، مبنای طرز زندگی هر کسی را تشکیل می‌دهد.شرایط محیط ووراثت ،فرصت ها وامکاناتی برای ارضاء نیازهای انسان فراهم می‌کنند، ولی چگونگی ارضاء نیازها اصولا” بسته به روابط انسانی است. داشتن روابط مثبت وسالم با دیگران کلید رشد ‌و کمال آدمی ‌و معلول روابط فرد با دیگران است. ‌گروه‌های مختلف زندگی از جمله خانواده ،دوستان و همکاران ابزار عمده خود شناسی هستند که البته هسته اصلی ومرکزی اکثر مشکلات و اختلالات وناراحتی های روانی فرد را نیز تشکیل می‌دهند. تمام مشکلات انسانی عمدتاً” ناشی ارتباط با دیگران است (شولتز[۴۵] ، ۱۹۹۸).

رفتار آدمی تحت تاثیر عوامل اجتماعی قرار دارد وشخصیت انسان در صورتی به کمال می‌رسد که بین او ومحیط تعامل وتبادل مناسبی وجود داشته باشد. فشارهای اجتماعی تاثیر فراوانی بر رفتار فرد دارند واز سوی دیگر انسان موجودی انعطاف پذیر است.او نه تنها با محیط سازگار می شود،بلکه محیط را نیز بنا برخواسته ی خود دگرگون می‌کند (ولش وکارن[۴۶] ،۲۰۰۱).با توجه به اهمیت ارتباط درزندگی انسان ، میزان برخورداری ازمهارت های ارتباطی جهت توفیق دراکثرحوزه های زندگی کاملا” آشکار بوده وجنبه های مختلف آن راتحت تاثیر قرارمی دهددر واقع بنا به گفته ی هارجی ودیکسون (۲۰۰۴) توفیق در اکثرحوزه های زندگی از طریق توانایی ارتباط قابل پیش‌بینی است .

مهارت های ارتباطی :

مهارت های ارتباطی شامل پنج مهارت فرعی، گوش دادن ، کنترل عاطفی ،توانایی دریافت و ارسال پیام ،بینش نسبت به فرایند ارتباط وارتباط توام با قاطعیت می‌باشد (حسین چاری و فداکار ،۱۳۸۴).در ادامه توضیح مختصر هرکدام ارئه شده است:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...