استاد مشاور:

استاد سعید زهره وند

 

تکه هایی از متن به عنوان نمونه :

 

فهرست مطالب

عنوان                                                                                                   صفحه

فصل اول:

مفاهیم و کلیات :…………………………………………………………………………………………………………………………………………..2

فصل دوم :

مقدمه :………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….6

2- 1)  دیالکتیک در عصر باستان :………………………………………………………………………………………………………………6

2-2)  رابطه ی منطق و دیالکتیک :…………………………………………………………………………………………………………..11

2-3)  فرق منطق و دیالکتیک :…………………………………………………………………………………………………………………..13

2-4) آیا دیالکتیک تنها محصول فکری غرب است ؟…………………………………………………………………………………15

2-5) دیالکتیک عشق در مثنوی :………………………………………………………………………………………………………18

فصل سوم ، دفتر اول:

3-1) آغاز دفتر اول : نی نامه…………………………………………………………………………………………………………….21

3-2) داستان شاه و کنیزک :………………………………………………………………………………………………………………..27

3-3 ) داستان و بررسی آن با بینش دیالکتیکی :…………………………………………………………………………………27

3-4) نتیجه ی قیاس های نابجا :…………………………………………………………………………………………………………31

3-5) حکایت پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت :…………………………………………………………………………32

3-6)کژ ماندن دهان آن مرد کی نام محمد راصلی الله علیه به تسخر خواند:………………………………………..39

3-7) داستان شیر و نخجیران :…………………………………………………………………………………………………………….44

3-8) داستان طوطی و بازرگان :…………………………………………………………………………………………………………..53

3-9) فقیر و بی خصم دیدن دیده های حس، صالح… :………………………………………………………………………..64

3-10 دربیان آن که چنان که گدا عاشق کرم است:…………………………………………………………………………….68

3-11) کبودی زدن قزوینی بر شانگاه ، صورت شیر :……………………………………………………………………………76

3-12) قصه ی آن کس کی در یاری بکوفت :………………………………………………………………………………………77

3-13) رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار……………………………………………………………………………….79

3-14) آمدن مهمان پیش یوسف علیه السلام و تقاضا کردن یوسف…: ……………………………………………….81

3-15) اعتماد کردن هاروت و ماروت بر عصمت خویش :…………………………………………………………………….84

3-16) قصه ی مری کردن رومیان و چینیان :……………………………………………………………………………………..88

3-17) متهم کردن غلامان و خواجه تاشان مر لقمان را :…………………………………………………………………….92

3-18) تعجب آدم علیه السلام از ظلالت ابلیس یعنی… :…………………………………………………………………….97

فصل چهارم، دفتر دوم:

4-1) حکمت تأخیر مجلد دوم :…………………………………………………………………………………………………………..101

4-2) حکایت اندرز کردن صوفی ، خادم را در تیمار داشت بهیمه…:…………………………………………………….110

4-3) حکایت یافتن شاه باز را به خانه ی کمپیر زن :………………………………………………………………………..114

4-4) حكایت حلوا خریدن شیخ احمد خضرویه به جهت غریمان :…………………………………………………….116

4-5) حکایت زنده شدن استخوان ها به دعای عیسی علیه الیلام :……………………………………………………119

4-6) حکایت تعریف کردن منادیان قاضی ، مفلس را گرد شهر :………………………………………………………..121

4-7) حکایت امتحان پادشاه به آن دو غلام کی نو خریده بود :…………………………………………………………127

4-8) حكایت كلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب:……………………………………………………………..142

4-9) حكایت انكار فلسفی بر قرائت ان اصبح ماءكم…:……………………………………………………………………….147

4-10) حكایت انكار كردن موسی (ع) برمناجات شبان:…………………………………………………………………….150

مقالات و پایان نامه ارشد

 

4-11)حكایت پرسیدن موسی (ع) از حق تعالی، سرّغلبه ظالمان……………………………………………………..153

4-12) حكایت نابینای سائل كی دو كوری دارم:……………………………………………………………………………….157

4-13)قصه آن شخص كی اشتر ضاله خود را می جست و می پرسید:………………………………………………159

4-14) قصه اعرابی و ریگ در جوال كردن و …:………………………………………………………………………………..162

4-15) حكایت كرامات ابراهیم ادهم …:…………………………………………………………………………………………….164

4-16) جستن آن درخت كی هر كه میوه آن بخورد، نمرد:………………………………………………………………167

4-17) قصه بط بچگان كه مرغ خانگی پروردشان:…………………………………………………………………………….168

فصل پنجم، دفتر سوم

5-1) قصه ی خورندگان پیل بچه از حرص و ترک نصیحت ناصح…………………………………………………….171

5-2) حكایت فریفتن روستایی شهری را …:……………………………………………………………………………………..173

5-3) قصه اهل سبا و طاغی كردن نعمت ایشان را:…………………………………………………………………………..176

5-4) قصه ی وکیل صدر جهان که متهم شد و از بخارا گریخت:………………………………………………………177

5-5) سیر تحول و تکامل موجودات:…………………………………………………………………………………………………182

5-6) در تفسیر این حدیث مصطفی علیه السلام کی ان الله تعالی خلق الملائکه:…………………………….185

5-7) اطوار و منازل خلقت آدمی از ابتدا:………………………………………………………………………………………….186

نتیجه گیری ……………. ………………………….188

كاربردها…………………………………………………………………………………………………………………………………..191

 

چکیده :

واژه ی «دیالکتیک »به معنای فن و شیوه ی مباحثه و مجادله است ، اما اصطلاح دیالکتیک در مکاتب فلسفی، علمی ، سیاسی، اجتماعی و ادبی با اغراض مختلف به کار رفته است . مقصود از دیالکتیک در این پژوهش لزوما با دیدگاه مکاتب پیش گفته منطبق نیست ، هر چند با بخشی از باور های هگل و نیز آن چه هانری کربن در مورد عشق در عرفان ابن عربی گفته است هماهنگ است .

مقصود از «دیالکتیک عشق » در این پایان نامه شوری است که از عشق در نهاد هستی نهاده شده و موجب کمال می شود . مولوی هم چون دیگر عارفان عاشق مبنای هستی را بر عشق استوار می داند ، عشق حضرت حق به ذات خویش . او در بعد عشق روح انسانی به خداوند نیز معتقد است که کمال انسان در گرو فراق است. لذا حضرت حق ، از ذات خویش ما سوی را آفرید تا در نهایت روح خاص در عالم خاک و در کالبد آدم قرار گیرد و این دوری موجب شوق بازگشت و معرفت حق شود . پس برابر نهادی به نام خاک لازم بود تا روح به کمال معرفت برسد والا انسان در مقام فرشتگی باقی می ماند . وجود تن و نفس که مایل به زمین باشند لازم است تا روح قدر عالم وصال را بداند و در حرکتی دیالکتیکی به شناخت و معرفت برسد .

جان گشاید سوی بالا بال ها                        تن زده اندر زمین چنگال ها

انسان کلی است که نهاد روح و برابر نهاد جسم را در خود دارد و از جدال این دو کمال معرفت حاصل می شود .

واژه های کلیدی : مولوی ، مثنوی ، دیالکتیک عشق ، فراق ، نفس ، روح ، انسان .

 

فصل اول، مفاهیم وکلیات:

مفهوم وتاریخچه ی دیالکتیک:

دیالکتیک از جمله مفاهیم، روش ها و موضوعات پیچیده و غامضی است که در طول تاریخ حیاتش، همواره موضوع چالش اندیشه وران بوده است. از خود مفهوم واژه ای اش تا مفهوم اصطلاحی، فلسفی، تاریخ و موارد کاربردش، خاستگاه و محل نشو و نمایش کجاست؟ مخترعش چه کس، کجا و در چه زمانی بوده است؟این چالش وجود داشته است.

ابتدا به  مفهوم واژه ای دیالکتیک  برابر با آن چه در واژه نامه ها آمده، می پردازیم:

در فرهنگ معین ذیل واژه ی «دیالکتیک» چنین آمده است: واژه ای فرانسوی به معنای، 1ـ روش بحث و مناظره2ـ بحث، جدل(معین ، 1382 ص.1589)

در فرهنگ آکسفورد دو معنی برای«دیالکتیک» آمده است: 1ـ هنر کشف حقایق و آزمودن آن از طریق مباحثه و احتجاج منطقی 2ـ نقدی که به تناقضات مابعدالطبیعی و چگونگی حل آن ها می پردازد.

و«در فرهنگ بزرگ سخن» ذیل واژه ی «دیالکتیک»چنین آمده است: ]Diyalektikفرانسوی: [Dialectiyue

1ـ(منطق) شیوه ی گفت و گو و جدل منطقی برای رسیدن به حقیقت: طرح دیالکتیک، مسئله ی تقریر اقوال متضاد را در این باره الزام می کرد.

2ـ(فلسفه)نظریه ی فلسفی گئورگ هگل (1770ـ1831 م.)که بر اساس آن، سیر اندیشه از طریق بیان تز (نهاد) و به دست آوردن آنتی تز(برابر نهاد) به یافتن سنتز (هم نهاد) و نتیجه منطقی منجر می شود.

3ـ(فلسفه) نظریه ی فلسفی کارل مارکس (1818ـ1883م.)که بر اساس آن، حقایق جهان از طریق اصول چهارگانه تکامل، وحدت اضداد، درگیری اضداد و جهش توجیه می شود: مارکس …مسئله ی دیگری از اساس منطق دیالکتیک طرح کرده است که باید…عدول از مادیت مطلق تاریخ تلقی شود. توضیح و تشریح این…مرام راجع به طرز کمونیست و دیالکتیک های کارل مارکس بیش از آن چه نوشتم محل ندارد.

4ـ تضاد بین دو نیروی درگیر که عامل تعیین کننده در کنش متقابل است: دیالکتیک درونی جامعه.

1ـ(منطق) بر اساس دیالکتیک، جدلی: دیالکتیک.

2-(فلسفه) بر اساس دیالکتیک. دیالکتیک: نگرش دیالکتیکی بعضی فیلسوفان مانند هگل، در پیدا شدن اندیشه های جدیدی مانند نظریه ی مارکس مؤثر بوده.

3-(فلسفه) براساس دیالکتیک. دیالکتیک: ماتریالیسم تاریخی، یعنی این که تاریخ، ماهیتی مادی دارد و وجودی دیالکتیکی.

4-(فلسفه) مربوط به دیالکتیک. دیالکتیک (انوری ، 1381 ص. 3452)

قبل از پیگیری بحث نکته ای در باره ی خود واژه و تاریخ ترجمه ی آن بیان می کنیم: مترجمان تلاش هایی برای یافتن برابرواژه ای برای دیالکتیک در فارسی نموده اند: محمد علی فروغی در اثر خود به نام«سیر حکمت در اروپا»برابر واژه ی جالب«روش سلوک عقلی»را آورده است. (فروغی ، 1368، ص 43). «این را هم بیفزاییم که دیالکتیک به قلمرو اندیشه محدود نمی گردد. دیالکتیک زندگی عاطفی و دیالکتیک احساسات یا عواطف نیز هست و فلسفه ی بلوندل اصولاً دیالکتیک عمل است. می دانیم که افلاطون از دیرباز از«دیالکتیک عشق در«رساله ی مهمانی»سخن می گوید.» (فولکیه ،1362، ص.47)

در«دوره آثار افلاطون»، ترجمه ی محمد حسن لطفی و رضا کاویانی، چنین آمده است: «برای “دیالکتیک”بیشتر مترجمان ایرانی کلمه”جدل” را انتخاب کرده اند و حتی یکی از آنان کلمه ی” مناظره” را در ترجمه “دیالکتیک” برگزیده است. تکلیف”مناظره خود معلوم است و به کار بردن کلمه ی جدل نیز در نظرهر کسی که به مفهوم دیالکتیک در زمان افلاطون به راستی پی برده باشد سخت نارواست.» ( افلاطون، 1380 ص.9) و در پاورقی همان صفحه آمده است :

«جدل نوعی استدلال و مغالبه است و وسیله ای است برای اقناع یا اسکات حریف در مباحثه. حال آن که «دیالکتیک»در فلسفه ی افلاطون در مرتبه اول، سیر و سلوکی است درونی و معنوی، تا آدمی به مقامی برسد که به دنیای نمودها پشت بگرداند و به جهان حقیقت و هستی حقیقی و تغییر ناپذیر روی آور شود. این مطلب در رساله فایدروس(265و266) به اشاره ای مختصر و در کتاب جمهوری (خصوصاً در کتاب ششم شماره 504به بعد و کتاب هفتم) به تفصیلی بیشتر بیان شده است. در مرتبه دوم، «دیالکتیک»روش خاصی است در بحث و استدلال، بدین معنی که کسی خود، آن سیر و سلوک را کرده است به یاری روش بحث دیالکتیکی حریف را به آن جا می رساند که یک باره درمی یابد که تاکنون فریفته ظواهر بوده و آن چه می اندیشیده و می گفته است مبتنی بر پندار عاری از حقیقت بوده است؛ بنابراین باید روی از ظواهر و نمودها برتابد و حقیقت را در جای دیگ

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...